آزمودهايم ما در اين شهر بخت خويش
بيرون كشيد بايد از اين ورطه رخت خويش
۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه
۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه
فاصله 2
باز هم ميخوام مطلبي در مورد فاصلة ما با اونا (خارجيها رو ميگم) بنويسم. اين روزا درگير اجراي يك پروژه با يك تيم مشاور خارجي توي شركت هستيم. واقعاً چقدر كار كردن ما با اونا فرق ميكنه. انگار اونا پول ميگيرن و ما مجاني قراره كار كنيم كه كار كردنمون اينقدر متفاوته. سن و سالشون هم نامسلمونا خيلي كمه ولي از آدماي با تجربة ما هم پختهترن لامذهبا. با يكيشون هفتهاي يه جلسه داريم. بعضي افراد حاضر در جلسه بهش گفتند كه با توجه به اينكه پرزنت جلسه به زبان انگليسي ارائه ميشه، روز قبلش برامون پرزنتيشن رو بفرست كه ما آمادهتر بيايم توي جلسه. با اينكه اينكار معمولا عرف نيست اما چون از طرف مشتري (يعني ما) مطرح ميشد، با روي باز پذيرفت (كاري كه خيلي از ما بلد نيستيم). يادمه يه دفعه كه قرار بود فرداش جلسه داشته باشيم، اين بنده خدا تا ساعت 10 شب توي شركت بود و هنوز فايل رو نفرستاده بود واسه ما. فردا صبحش كه اومدم شركت ديدم كه يه ايميل ازش دارم با ساعت 2 نيمه شب. بنده خدا رفته بود هتل و تا اون موقع شب كار كرده بود تا قولي رو كه داده بود عمل كنه هرچند كه وظيفهاي هم نداشت. حالا چند نفر از ما كه اين درخواست رو ازش كرده بوديم، قبل از جلسهها واقعاً مطالب ارساليش رو ميخونيم؟ خدا ميدونه.
به قول يكي از دوستا كه ميگفت ما ايرونيها همين كه صبح از خواب بلند ميشيم و ميايم سر كار خودش كلي كاره ديگه. حالا بعضي شركتها چه انتظاراتي از آدم دارند. از آدم كار هم ميخوان! .......
به قول يكي از دوستا كه ميگفت ما ايرونيها همين كه صبح از خواب بلند ميشيم و ميايم سر كار خودش كلي كاره ديگه. حالا بعضي شركتها چه انتظاراتي از آدم دارند. از آدم كار هم ميخوان! .......
۱۳۸۸ آبان ۲۶, سهشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)