جمعه ها روزهای باحالی هستند برای ما کارمندا. انگار دنبال یه فرصتیم که فقط بخوابیم. من که امروز کلی خوابیدم. بعد از ظهرم یه ذره اتاق و انباری و ... تمیز و مرتب کردم و الانم ساعت شده 10. و باز فردا میرسه و باید بری سر کار. البته کار خوبه و من دوستش دارم ولی بعضی وقتا فکر میکنم زندگی باید بیشتر از اینا بیارزه که همه دقایق جوونیت رو توی یه دفتر کار و با یه کامپیوتر سر کنی. یه موقع به خودت میای و میبینی سنت شده چهل و همش رو توی رفت و آمد کار و انجام کارای صدتا یه غاز صرف کردی. باید بیشتر فکر کرد در مورد مصرف این دقایق و ساعت های عمر. چون واقعا پر ارزشند و بی بازگشت. اما واقعا چه کار میشه کرد برای بهتر استفاده کردن از اونا؟ شاید دست و پا کردن یه سری فعالیت های فوق برنامه برای خودمون بتونه از داشتن این احساس کم کنه. کارایی مثل ورزش و هنر و چمدونم موسیقی و از این جور کارا دیگه. باید بیشتر و عمیق تر فکر کرد به این موضوع........
۱۳۸۷ آذر ۸, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
آقا خيلي مباركه. حتماً وبلاگت رو هر روز نگاه ميكنم. اميدوارم وبلاگت هم مثل افكارت دوستداشتني باشه.
ارسال یک نظر