تراوشات نمناک
۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه
نزديكي - دوري
اين روزا يكي از همكارا داره ميره كه بره (مهاجرت و ...). مستقل از اينكه چقدر از هم خوشمون مياد يا نمياد احساس ميكنم كه چند روزه مهربونتر شديم. راستي چرا آدما تا وقتي هستن نبايد اينطوري باشن؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
◄
2012
(1)
◄
اکتبر
(1)
◄
2011
(2)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(1)
◄
2010
(7)
◄
دسامبر
(1)
◄
نوامبر
(3)
◄
اوت
(2)
◄
آوریل
(1)
▼
2009
(10)
▼
دسامبر
(6)
محرم
كيش (بدون ميش)
كيشميش
احساس مالكيت
نزديكي - دوري
Limitation
◄
نوامبر
(3)
◄
مهٔ
(1)
◄
2008
(3)
◄
دسامبر
(1)
◄
نوامبر
(2)
درباره من
حمید مقدم
مشاهده نمایه کامل من
فهرست وبلاگ من
قصههای عامهپسند
در جستجوي معنا
يادداشتهاي صنايعي
توکای مقدس
Yousefi Nevesht
گوشزد
Green Gilva
یادداشتهای من
یک لیوان چای داغ
شراگیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر